دیشب ف پیام داده بود: کلاسی؟ جواب دادم: آره. گفت اگه کلاسش زیاد مهم نیست، میشه حرف بزنیم؟ فهمیدم یه اتفاقی افتاده. گفتم حرف بزنیم. زنگ زد. صداش خسته بود. گفتم چرا؟ باز مهمونی گرفتن و توی ساده دل رو آشپز مهمونی تعیین کردن؟ گفت: نه، با بابا حرف زدم. رضایت نمیده. سه روزه که باهاش حرف میزنم. قبول نمیکنه. حرف هایی میزنه که دلم رو میشکنه. دیگه نمی خوام باهات ادامه بدم. انشاالله خوشبخت بشی. هر وقت حالش خوب نیست، تماس تصویری میگیریم و یه کم که حرف بزنیم، آروم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Chris ولقان حسيني فروشگاه قهوه بزرگترین دعانویس جهان,09335738303 سربازان سایبری شباهنگ صدف تضمینیمشاوره مدیریت مشاورمدیریت در اصفهان وبلاگ همه کاره نوین وِی